معنی بانوی من

حل جدول

بانوی من

همسر


بانوی زیبای من

نمایشنامه ای از برنارد شاو

برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 1964 میلادی

لغت نامه دهخدا

بانوی

بانوی. (اِ) بانو. رجوع به بانو شود. || معشوقه. (لغت نامه ٔ اسدی).

بانوی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است.


من من

من من. [م ِ م ِ] (اِ مرکب) حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به من من کردن شود.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بانوی من

159

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری